”.•°*غــــــروب عشـــق*°•.”
بـگــــو کـجــــــا پـنـهـــــان شــده اي کــــه در قـهـــــوه ي ســـــرکـشــــيـده ام هـــــم فــــالـگيـــــر پـيــــدايــــت نمــيـکـــنـد . . .
هـيــچ قَــطــار ي اَز ايـن اُتــاق نِـمـي گُـذَرَد مَـن ايــنـجـا نِـشـَـسـتِـه اَم وَ بـا هَـمـين ســيگــار قَـطـار مي آفَـريـنَـم ! نِـمي شِـنَـوي .. ؟؟
اين روزها اگر گوش دلت را تيز کني فقط يک چيز خواهي شنيد: *دوستت دارم* گلايه از تکراري بودنش نکن مشکل از من نيست!!!! تو زياد دوست داشتني هستي... در آغوش توام ، رفته ام به رویاهایم ، خواب نمانده ام از این احساسم ، در این خواب و بیداری ، لذت در کنار تو بودن را درک میکنم ،هیچگاه این سرپناه گرم را ترک نمیکنم ، من از عشق نگاه تو خیره شده ام به چشمانت ، هیچگاه برای دیدنت لحظه ای را از دست نمیدهم!
در آغوش توام ، آرام تر از همیشه ، و ای کاش میشد که همیشه اینجا بمانم، آغوشت را آخرین سرپناه خودم بدانم، اگر عمری باقی نمانده ، در آغوش تو بمیرم… همینجا میمانم ، همینجا تمام حرفهای دلت را میخوانم، و همینجاست که میدانم مرا دوست داری ،خیالم راحت است هیچگاه تنهایم نمیگذاری میروم به اعماق خاطره هایمان ، چه صبری داد به ما عشقمان … گذشتیم با هم از سردی لحظه ها ، رسیدیم به آخر خط همه غمها ، رها شدیم از هر چه غصه بود ، آخر سر شدیم یکی از شیرین ترین قصه ها! در آغوش توام ، رفته ام به رویاهایم ، خواب نمانده ام از این احساسم ، در این خواب و بیداری ، لذت در کنار تو بودن را درک میکنم ، هیچگاه این سرپناه گرم را ترک نمیکنم ، من از عشق نگاه تو خیره شده ام به چشمانت ، هیچگاه برای دیدنت لحظه ای را از دست نمیدهم! مرا بگیر و رهایم نکن ، اگر هم خواستم ناخواسته لحظه ای پرواز کنم ، مرا پر پر کن، من به عشقمان شک ندارم ، من که جز تو کسی را ندارم ،پس اسیرم کن تا همیشه ، این لحظه هیچگاه بهانه ای نمیشود از اینکه زندانم در قلب مهربان تو! لبریز از عشقم ، خالی از هر نیازی ، به سوی آنچه که آرزویش را دارم ، به سوی تو می آیم که تنها آرزوی منی ! رو به سرچشمه روشنی ها ، دنیای من تاریک میشود اگر نباشی … در آغوش توام ، شعر با تو بودن را برایت میخوانم ، شعری که با من و تو آغاز میشود، من و تو یک روز با هم میرویم اما شعر با تو بودن هیچگاه تمام نمیشود آدم هــا بـرای هــم سنگ تمــام مـی گذارنــد، امــا نـه وقتــی کــه در میانشــان هســتی، نــــــــه… آنجــا کــه در میــان خـاک خوابیــدی، "سنـــگِ تمــام" را می گذارنـد و مــی رونــد !!! آدمــها کنــارت هستند . . . تا کـــی؟ تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند ! از پیشــت میروند یک روز . . . کدام روز ؟ وقتی کســی جایت آمد ! دوستــت دارند . . تا چه موقع !؟! تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند ! میگویــند عاشــقت هســتند برای همیشه ! نه. . . فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام شود. . . و این است بازی باهــم بودن . . . ❤گفتم:میری؟ گفت❤:آره گفتم:منم❤ بیام؟ گفت:جایی که من میرم ❤جای 2 نفره نه❤ 3 نفر گفتم:برمی گردی؟ فقط خندید.❤.... اشک❤ توی چشمام حلقه زد سرمو پایین❤ انداختم دستشو زیر چونم گذاشت❤ و سرمو بالا آورد گفت❤:میری؟ گفتم:آره گفت:❤منم بیام؟ گفتم:جایی که من میرم جای❤ 1 نفره نه 2 نفر گفت❤:برمی گردی؟ گفتم:جایی که میرم راه برگشت❤ نداره من رفتم❤ اونم رفت ولی اون❤ مدتهاست که❤ برگشته وبا ❤اشک چشماش خاک مزارمو❤ شستشو میده .
هنوز صدای قدم هایت را پشت سرم می شنوم که همچون غریبه ای مرا بی تفاوت دنبال می کنی ومن این چنین پیش خود می پندارم که هنوز … با گام هایت مسیرمرا دنبال می کنی ولی افسوس … مرگ بر دوراهی ها ، لعنت بر هرچه بیراهه است آری به اولین دوراهی که رسیدیم دیگر صدای قدم هایت نیامد تو رفته بودی همه گفتند که تو عابری بیش نبودی … ولی من میگویم دوراهی ها تورا ازمن ربودند لعنت بر دوراهی ها … می نویسم که تو بخوانى، اما حیف ! دیگران عاشقانه هاى مرا می خوانند و یاد عشق خودشان می افتند ! و تو… حتى نگاه هم نمی کنى …! خیلی سخته دلت هوای یه نفر رو بکنه ولی نتونی بگی خیلی سخته دلت بخواد صداش رو بشنوی ولی نتونی زنگ بزنی. چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟ چرا لبخند هایت انقدر بی رنگ است؟ اما افسوس… هیچ کس نبود همیشه من بودم و من و تنهایی پر از خاطره… اری با تو هستم، با تویی که از کنارم گذشتی، و حتی یک بار هم نپرسیدی؟ چرا چشم هایت همیشه بارانی است!!!
شلیک می کنی؟ بکن ولی بدان! انتقام رو از اونی باید گرفت که رفت… نه اونی که از همه جا بی خبر… داره می یاد…!!! میان ماندن و نماندن
به سادگی رفـت ؛ نــه اینکه دوستم نداشت ! دیشب خسته تر از هر روز بودم … کاش میشد گوشه ای می نوشتم “خدایا خیلی خسته ام” ، فردا صبح بیدارم نکن !!! قلبم یک خط در میان می زند….زود نیست؟ دست هر پیر زنی را گرفتم …گفته…”پیر شی مادر”… خدایا نکند در جوانی پیر شدم ….. وقتـــــی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی ! وقتــــی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه ! وقتــــــی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته ! زندگی در حال بارگیری است ، لطفا صبر کنید … سرعت خوشبختی بسیار کم است … تا زندگی ات لود شود … عمرت تمام شده … !!! گذشته که حالم را گرفته است ! آینده که حالی برای رسیدنش ندارم ! و حال هم حالم را به هم میزند چه زندگی شیرینی!… وقتی یه مرد تو فکر فرو میره ، فقط خاکستر داغ سیگارش هست که اونو از فکر در می آره سلامتی هر چی مرد با مرام . . . وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره ، میفهمی پیر شده وقتی داره صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه ، میفهمی پیر شده !
وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه . . .
و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش ، دلت میخواد بمیری . . .
سَـرَم دارَد ســـــوت مـي کِـــشـَــد
فاصله تنها یک حرف ساده بود
از قول من
به باران بی امان بگو :
دل اگر دل باشد ،
آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد
نـــــــــه ، فهمید خیــــــلی دوستش دارم !
.
.
طراح : صـ♥ـدفــ |